پارت۶۰

راستش انقدر شک بودم که نمیتونستم حرف بزنم اون عاشقم بود؟ واقعا؟؟
-بخور کیکتو
-حق انتخابم؟
-بخور میگم بهت
-اعع این چیه
از تو دهنم یه انگشتر خوشگل دراوردم
-عع این چیه دیگه
-تو گفتی بزارن تو کیکم بعد میگی این چیه؟
-حق انتخابته
-ها
-یا با من بودن که میشه این انگشتر یا این بلیط که برای فردا صبحه
-چیی
-کدومش
-میدونم بی احساسم ولی من بلیط رو انتحاب میکنم
-برای بلیط هم شرط دارم
-چه شرطی اونوقت؟
-اگر قبول کنی امشب تا صبح با من بریم بگردیم شهرو قول میدم بزارم بری ولی اگه قبول نکنی بلیط پاره میکنم
-اوکی قبوله امشب تا صبح قراره بریم شهر گردی عالیه

انگشترو گذاشتم تو کیفم و بعد از ۵ دقیقه راه افتادیم برای شهر گردی
دیدگاه ها (۲)

پارت۶۱

قسمتای خوب داستان داره میرسه

پارت۵۹ (هرکی فالو کنه جاییزه دارین)

پارت۵۸(هرکی فالوم کنه جایزه میدم) اینم از جاییزه

زندگی با خنده (شهر بازی²)به شهر بازی رسیدیم و پیاده شدیم سار...

رمان عشق و نفرت پارت7قبل از اینکه سوار هواپیما شیم رفتیم که ...

قلدر مدرسه ( پارت ۱۴ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط